شورش شکوهمند قلم آقای شیرازی
سلام به مهدی عزیر !
۱- قبل از هر چیز ورود شما به وبلاگ همخانه ها را ، با متنی که در مورد آقای عزیز خلج نوشته اید ، تبریک می گویم . شما عضو موسس خانه کوهنوردان تهران هستید و "همخانه ها" یکی از پنجره های این خانه است . خوشحالم که از این پنجره کوچک ، با حس و حالی شورانگیز نگاهی به افق های عقلانیت مغفول در کوهنوردی مان داشته اید . شما شجاعانه به ستایش ویژگی های کم یابی نشسته ایدکه به وفور در آقای خلج نهادینه شده است . قطعأ آقای خلج شایسته این ستایش هاست . اما فارغ از هر نوع تواضع خاکسارانه ، خود شما و بسیاری از کوه آموخته های شما و دوستان تان در خانه و خارج از خانه به شکوهمندی همان ویژگیهای ستایش شده هستند .
۲ - نقاب ها و نقابک هایی که در نوشته تان به آن اشاره کرده اید ، ما خود انتخاب نکرده ایم . نقاب ها و نقابک ها ، رخ آویزهایی هستند که حاملان جهل تاریخی بر چهره مان کوبیده اند تا در پس و پشت آن به توانند اندیشه ها و افکار و رویاهای مان را مخفی و زندانی کنند . آنها "دهانت را می بویند / تا مبادا گفته باشی دوستت دارم" ! آنها از چهره هایمان نمی ترسند . آنها از دوست داشتن ، از دوست داشته شدن ، از صلح ، ازدوستی ، و ازعشق می ترسند . آنها برهنگی چهره مان را به مفهوم حضور آزادانه اندیشه ها ، افکار و رویاهای مان می دانند ، و از همین روست که بر چهره های مان نقاب کوبیده اند تا آزادی اندیشه را از ما گرفته باشند . اما مهدی عزیز ، اجازه بده تواضع و فروتنی خاکسارانه را یک بار دیگر کنار بگذاریم و با غرور و افتخار رویش جوانه هایی را در خانه و در خارج از خانه ببینیم که نقاب ها و نقابک ها را فرو ریخته اند و هیچ رخ آویزی را بر جسم و جان و اندیشه خود بر نمی تابند .
۳ - از شما آموخته ایم که کوهنوردی صرفأ یک ورزش یا یک فعالیت ماجرا جویانه دردل طبیعت نیست . شما به ما یاد داده اید که کوهنوردی بیش از هر چیز یک روش زندگی است . بنا براین بازهم برایمان بنویسید . می دانم که سرتان شلوغ است و فرصت تان کم . با وجود این هر گاه که فرصت کردید برای مان بنویسید . همخانه هارا از اندیشه های تان و از نثر فاخر تان محروم نکنید .